در بخش قبل در مورد مفهوم مبادله صحبت کردیم.

 

فصل پنجم: Escape (فرار کردن؛ خلاص شدن)

مزایای در دسترس نبودن!

 

اصلی ترین موضوع که در این فصل به آن اشاره می شود، این است که شما نیاز به این دارید تا برای خود زمان خالی ایجاد کنید تا بتوانید موقعیت های خوبِ زیاد را از موقعیت های عالیِ کم تمیز دهید.

 

افراد غیر ضرورت گرا برای اینکه زمانی برای فکر کردن داشته باشند خیلی شلوغ هستند.

برعکس افراد ضرورت گرا خودشان زمانی را خالی می کنند تا بتوانند روی چیزها فکر کنند.

 

در مورد واژه تمرکز، از نظرِ نویسنده برداشت اشتباهی وجود دارد. مردم فکر می کنند تمرکز یک چیز است، در صورتی که تمرکز یک عمل است.

 

برای اینکه تمرکز داشته باشید، شما باید از پیچیدگی و محیط های شلوغ فرار کنید.

برای نشان دادنِ اهمیت این موضوع، مثال نیوتون را عنوان می کند، در مراسمی از اسحاق نیوتون پرسیده شد چطور توانستی که آن قانون را کشف کنی و نیوتون در پاسخ گفت: با فکر کردنِ به آن به صورت مداوم.

 

در بخشی دیگر، پارادوکسی را نسبت به مفهوم Escape عنوان می کند: هرچه چیزها در اطراف ما سریعتر و شلوغ تر می شوند، ما به زمانِ بیشتری نیاز داریم برای فکر کردن، و هرچه صداهای اطرافمان بیشتر می شوند، بیشتر به محیط آرامی برای فکر کردن نیاز خواهیم داشت.