فصل دوم: CHOOSE (انتخاب)

 

در بخش قبل، در مورد تفکر کلی ضرورت گرایی صحبت کردیم. اصلی ترین نکته ای که در این فصل سعی می کنیم به آن برسیم، این است که همواره شما حق انتخاب دارید و باید به این باور برسید که حق استفاده از آن صرفا بر عهده شماست.

 

در ادامه توضیح می دهد، انتخاب یک “چیز” نیست. گزینه هایی که برای انتخاب وجود دارند ممکن است چیزهایی باشند، اما انتخاب به خودیِ خود، یک Action (یک عمل) است.

و ادامه می دهد، ممکن است ما روی گزینه هایی که برای انتخاب وجود دارد کنترل نداشته باشیم، اما روی این اصل که میتوانیم بینِ آها یک انتخاب انجام دهیم، کنترل داریم.

 

توانایی انتخاب نمیتواند دور انداخته شود یا به شخص دیگری سپرده شود، فقط می تواند فراموش شود.

 

عبارت دیگری که در این بین نویسنده به آن اشاره می کند، عبارت درماندگی آموخته شده (learned helplessness) می باشد.

و به این صورت آن را تعریف می کند: اگر در شرایطی قرار بگیریم که برای راهایی از یک مشکل هر کاری انجام دهیم، رهایی ای حاصل نشود، بعد از مدتی باور می کنیم که هیچ راهی برای رفع آن مشکل وجود ندارد و دست از تلاش برخواهیم داشت.

مقایسه ضرورت گراها و غیر ضرورت گرا ها

ضرورت گراغیر ضرورت گرا
"من انتخاب می کنم"
تمرینِ قدرتِ انتخاب
"من مجبورم"
نادیده گرفتن حق انتخاب

برای اینکه یک ضرورت گرا باشید، باید به این باور برسید که حق انتخاب دارید.

 

پادکست این فصل از کتاب: