در این مطلب خواهم گفت که چرا وقتی درخواست همکاری در سایت یا کانال کاریابی ارسال می‌کنید و نحوه همکاری را “مشارکت در سود پروژه” عنوان می‌کنید؛ در اکثر قریب به اتفاق موارد، عملا وقت خود را تلف کرده و پیام غیر حرفه‌ای بودن را به دیگران منتقل می‌کنید.

بگذارید از اینجا شروع کنم، شما پروژه‌ای دارید که 100 درصد مطمئنید به درآمد خیلی زیاد خواهد رسید و بنابراین این را کاملا عادلانه می‌‎بینید که به کسی بگویید برایتان کاری انجام دهد و در ازایش به او در سود پروژه سهم بدهید درست است؟ خیلی هم عالی. اما حقیقت این است که همه ما فکر می‌کنیم ایده‌ها و طرح‌هایمان ناب هستند. همه ما فکر می‌کنیم با به انجام رساندن آن پروژه یا نرم‌افزاری که در سرمان ایده‌اش را داریم، بدون درصدی تردید سال دیگر سوار لندکروز خواهیم بود.

برای اینکه موضوع کامل جا بیوفتد، بیایید ببینیم یک طرح، یک پروژه یا یک ایده در چه صورتی به شکلی قابل اطمینان سود‌آور است؟

برای اینکه با اطمینان بالایی نشان داده شود طرحی سودآور است، باید بیزینس پلن چندین و چند صفحه‌ای از آن نوشته شده باشد، تحقیقات بازار کاملی صورت گرفته باشد سند طراحی بازی/نرم‌افزار چندین و چند صفحه‌ای برای آن آماده شده باشد و بر اساس تمام موارد قبلی، پیش‌بینی دقیق مالی حداقل 2 ساله از طرح با توجه به آمار موجود تهیه شود. همه اینها لازم هستند و تازه احتمال سودآوری را مشخص می‌کنند نه قطعیت آن را. (در این مورد اینجا بیشتر بخوانید)

حالا فرض کنیم همه موارد بالا وجود دارد. آیا می‌توانید بروید به کسی بگویید بدون پول برای شما کار کند به امید اینکه در سود پروژه شریک شود؟

جواب ساده‌اش خیر است!

بعد از زمانی که شما بر اساس مستندات و نه بر اساس توهمات خودتان، مطمئن شدید که طرحی سوددهی مناسبی دارد؛ دو حالت پیش می‌آید.

  1. طرح خود را پیش سرمایه‌گذار می‌برید و در ازای دریافت مبلغ مورد نیازتان برای تکمیل طرح، درصدی از سهام طرح را به سرمایه‌گذار ارائه می‌کنید.
  2. تصمیم میگیرید وارد سر و کله زدن با سرمایه‌گذار‌ها نشوید و خودتان به شکل بوت‌استرپ (در این مورد اینجا بیشتر بخوانید) کار را پیش ببرید.

در مورد حالت 1 که تکلیف مشخص است، شما پول کافی برای استخدام افراد را دارید و نیازی به این ندارید که پیشنهادتان مشارکت در سود پروژه باشد.

اما در مورد حالت 2، قبل از اینکه به کسی درخواست همکاری به شکل مشارکت در سود پروژه را بدهید، از خودتان سوال کنید:

  • چرا فردی که هیچ ایده‌ای در مورد طرح شما ندارد و به اندازه شما معتقد نیست که طرح سودآور خواهد بود باید با شما کار کند؟
  • چرا کسی که می‌تواند همین الان روی پروژه‌ی دیگری کار کند و گرسنگی نکشد، باید روی پروژه شما کار کند و امیدوار باشد بعدا به پول برسد؟
  • چرا یک فرد دیگر باید در ریسک طرح شما سهیم شود؟
  • اگر 100درصد مطمئن هستید که طرحتان سودآور خواهد بود، چرا از دور واطرافیانتان پول قرض نمی‌کنید و یا وام نمی‌گیرید تا بتوانید هزینه‌های توسعه فنی ایده‌تان بدست آید؟

 

خلاصه

در نهایت، باید تأکید کنم این به معنی نقض امکان داشتن هم‌بنیان‌گذار (هم بنیانگذار چیست؟) و یا امکان تخصیص سهم از سود به کارکنان نیست، ممکن است شما بتوانید برای تیم خود هم‌بنیان‌گذار پیدا کنید یا به کارکنانتان برای ایجاد انگیزه بیشتر، سهم از سود تخصیص دهید، اما پیدا کردن هم‌بنیان‌گذار راه و رسم خودش را دارد، تقریبا امکان ندارد بدون داشتن گذشته مشترک با افراد، بتوانید آنها را مجاب کنید روی ایده شما سرمایه‌گذاری کنند. در ایران شرایط اقتصادی بسیار سخت‌تر از خیلی از جاهای دیگر دنیاست (شما اگر آن رفاه و آنطور چیزها را میخواهید می‌توانید جمع کنید بروید)، اما انسان‌ها وقتی در زندگی روزمره خود از نظر اقتصادی دچار مشکل هستند، باید خیلی خیلی با شما و طرحتان احساس نزدیکی کنند که راضی بشوند روی طرح شما قمار کنند.

یادتان باشد افراد حرفه‌ای سالها روی خودشان سرمایه‌گذاری کرده‌اند تا بتوانند تخصص فعلی‌شان را کسب کنند.